کتاب نظریهی طبقهی تنآسا از جمله آثار علوم اجتماعی است که خاصه در مکان و دوران ما گفتنی فراوان دارد. تورستین وبلن این کتاب را، همچون تعدادی از آثار مهم علوم اجتماعی در یکی دو قرن گذشته، به فرمی فاخرتر از آثار تحلیلی خشک و شایستهی آثار ادبی نوشته است که هم در خواندن کتاب مفید میافتد و هم مفاهیم مد نظرش را در قالبی بهتر انتقال میدهد. وبلن که سال ۱۸۵۷ به دنیا آمد و سال ۱۹۲۷ درگذشت، نظریهی مشهورش «مصرف تظاهری» (مصرف تجملی) را در این کتاب به تفصیل طرح کرده است و به روشی کموبیش مبتنی بر روند تاریخی آن را در دورههای مختلف تا زمان معاصر خود واکاویده است. وبلن از پیشگامان ارزیابی مصرفگرایی مدرن است که خود از شاخصههای عصر سرمایهداری است و سالها قبل از به وجود آمدن انواع تکنولوژیهای سمعی و بصری، که اغلب به بستری گرمونرم برای گسترش و همهگیر شدن رفتارهای مصرفگرایانهی ضدخلاقیت و ضدپیشرفت بدل شد، به روشی ستایشبرانگیز ریشههای این رفتارها را در طبقات مختلف اجتماع یافته است. وبلن در نظریهی خود بر این عقیده است که تعریف پایهای مصرف تظاهری خرج کردن پول و خریدن کالا صرفاً به قصد خریدن است و سازکار روانشناختی جامعهی مصرفگرا ریشه در این اخلاق دارد. اکنون، سالها پس از انتشار این کتاب، نمیتوان این کتاب را چنان تفسیر علمی دقیق جامعهی مصرفگرا بازخواند و اشکالات روششناسی کم ندارد، اما امکاناتی در اختیار خواننده میگذارد تا به روشی غیرتحقیقاتی که شاید امروزه از مؤثرترین روشهای تحلیل وضع اجتماعی باشد از گزارههای کتاب استفاده کند، و آن روش را میتوان «مقایسهی الگویی» نامید. اصولاً روش مقایسهی الگویی در شرایط امروز و تغییرات و جابهجاییهای سریع ظاهر رسانهها و واسطههای فرهنگی و شبهفرهنگی، احتمالاً یکی از کارآمدترین ابزارهای تحلیلی برای قشر آگاه غیرمتخصص باشد. البته تأثیرات نظامهای مبتنی بر عکس و ویدئو، نظامهای مبتنی بر صدا و موسیقی، نظامهای مبتنی بر خوراک و پوشاک، نظامهای مبتنی بر ورزش و گردش یا سفر و انواع نظامهای دیگری که احتمالاً مهمترین واسطههای گسترش و همهگیری مصرفگرایی حتا گاه تا تراز بالاترین لایههای نخبگان فرهنگی جوامع است، به دوران ما محدود نمیشود. در دههی شصت میلادی نیز هرچند خبری از شبکههای اجتماعی یا دوربین دیجیتال و یا حتا دوربینهای ویاچاس همگانی نبود، تأثیرات فرهنگی ناصواب ابزارهای بصری مبتنی بر عکس و ویدئو مشهود بود، چنان که بسیاری از منتقدان مهم مصرفگرایی مطرحش کردهاند و حتا پازولینی در شعری به این موضوع اشارهی مستقیم میکند. سایر موارد نیز، از قبیل کنسرتهای پاپ بزرگ، مسابقات پرتماشاچی ورزشی، جشنوارههای مسافرتی (مثلاً به بهانهی موسیقی یا نمایش در فضای آزاد) و غیره سابقهی طولانیتر دارد. روش مقایسهی الگویی، به شرط شناخت کافی و حفظ موضع بیطرف در واکاوی موضوع، این امکان را در اختیار فرد میگذارد تا گرایشهای عمومی یا دگرگونیهای میانسنتی را در رفتارهای عمومی شناسایی کند و پیچیدگیهای بیدلیلی که ممکن است در این رفتارها مشاهده کند، برایش روشن شود. آری، هرچند وبلن کتابش را به روش تحقیقاتی دقیق ننوشته است، اما با استفاده از این روش مقایسهی الگویی و برابر نهادن دادههای کتاب با آنچه امروز میبینیم، میتوان از خواندن کتاب نکات ارزشمندی آموخت. مثلاً این جملهی کتاب، «هیچ طبقه یا جامعهای وجود ندارد که آنچنان در مقابل تأمین نیازهای جسمی بیچاره شود که لذت تأمین نیاز عالی معنوی را بهکلی فراموش کند»، گزارهای علمی نیست و بیشتر به ادبیات میبرد، اما کیست که ارزش الگویی این جمله را در دوران ما درنیابد.
چند بریدهی کوتاه خواندنی دیگر از کتاب با حفظ نگارش:
... کمتر امری میتواند ما را به زیرپاگذاشتن آداب متداول زمان وادارد. تا جایی که جامعه، رعایت تشریفات آداب معاشرت را آنقدر سودمند میداند که کمتر میتوان گناه قانونشکنی در آداب معاشرت را نادیده گرفت و کسی که مرتکب این گناه میشود، بسیار ناارجمند مینماید. شکستن مقررات مذهبی را میتوان چشمپوشی کرد، ولی زیرپاگذاشتن آداب معاشرت را نمیتوان نادیده گرفت. «آدابدانی، انسان را میسازد.»... ... این ممنوعیت کاری، در تمایزگذاری شغلی طبقهای آثار بارزی در پی دارد. با افزایش تراکم جمعیت و تحول گروههای یغماگر [و کوچرو] به اجتماع تولیدی آرمنده، حقوق و رسومی که بر نهاد مالکیت حاکماند، گستردگی و پایداری بیشتری مییابند. از این پس انباشتن ثروت از راه یغماگری ساده، عملاً ناممکن میشود، و ثروتمندشدن از راه کار تولیدی برای اشخاص بااستعداد تنگدست، بهطور منطقی غیرممکن. تنها چیزی که برای آنها باقی میماند، افلاس و نداری است. چنانچه قانون تظاهر به تنآسایی بتواند بدون مانع جریان پیدا کند، یک طبقهی تنآسای جنبی و تا اندازهای بدلی سربرمیآورد؛ طبقهای بسیار تنگدست، که زندگی توأم با آیندهای بیثبات و دشوار دارد، و اخلاقاً هم نمیتواند به تکاپوهای منفعتآور سر فرود آورد... ... مصرف کالا بدون تلاش تولیدی، رفتاری افتخارآمیز است و بیش از هر چیز نشانهای از توانمندی و شرط لازم بزرگواری است... ... کمتر کسی وجود دارد که خود را با آنها که پایینتر هستند، یا آنها که خیلی بالاتر هستند مقایسه کند و نسبت به آنها رشک یا چشم و همچشمی نشان دهد. به عبارت روشنتر، در هر مرتبۀ اجتماعی، معیار تجمل در مصرف، مانند سایر مقایسههای چشم و همچشمی، از راه بهکار بستن معیار آنهایی که از لحاظ اشتهار و اعتبار در یک سطح بالاتر هستند اعمال میشود، و این جریان، بهویژه در جوامعی که تمایز طبقاتی تا حدودی نامعلوم است، تا جایی ادامه پیدا میکند که تمام قوانین اعتبار و تجمل و آراستگی و تمام استانداردهای مصرف به مراتب نامحسوسی از عرفهای اجتماعی و طرز تفکر بالاترین و داراترین طبقه ــ یعنی طبقۀ ثروتمند تنآسا ــ میرسد... البته، چنان که در پی خواندن بریدههایی از کتاب هم ممکن است مشخص باشد، ترجمهی کتاب عاری از عیب نیست. مترجم هرچند آشکارا در ترجمهی کتاب تلاش بسیار کرده و دقت فراوان، تا حدی ستودنی، به خرج داده است، اما این کتاب را، که لحن ادیبانه و شیرینش به خودی خود شهرتی دارد، به متنی کاملاً خشک و آکادمیک تبدیل کرده است و چنان که در اغلب آثار اجتماعی و فلسفی میبینیم، از واژهها و جملهآراییهای نازیبا و و بعضاً نادرست مرسوم در این حیطه بهکرات استفاده کرده است. با اینهمه نباید فراموش کرد که مترجمانی که سراغ کتابهای ارزشمند و مهجورماندهای مثل این کتاب میروند به فرهنگ کشور خدمتی ماندگار میکنند که باید قدرش را شناخت. میشود امیدوار بود این ایراد نیز در آینده برطرف شود.
|