زینالعابدین بلادی درگذشت. همهی کسانی که این مرد بزرگ را میشناختهاند میدانند که کارش بیشتر از بسیاری از نویسندگان، مترجمان، ناشران و منتقدان در ادبیات کشور ایران میارزیده است. همهی کسانی که سری به کتابفروشی کوچکش در خیابان زند شیراز زدهاند آهنگ دلنشین زبانش را شنیدهاند و از مفهوم مهرآمیز و پرمغز کلماتش بهره بردهاند. نویسندگانی ارزشمند به کوشش او توانستهاند کارشان را ادامه بدهند و او یکتنه کتابهای خوبشان را به دست خوانندگان رسانده است. این مرد بیادعا، کتابشناس و بافرهنگ بیش از نیمقرن در راه به پیش بردن فرهنگ مملکتش کوشید و نگذاشت که مفاهیمی مانند بازار و سرمایه و سود در کارش سر بربیاورد. به جای آنکه به فکر سود خود و ناشر و مؤلف باشد در فکر آن بود که خواننده بتواند کتابهای معنادار و ارزشمند به دست بیاورد و دهها سال پیش از آنکه مفاهیم کنفورمیستی «همیاری» و «به اشتراک گذاشتن» و «رونمایی» و «جشن امضا» ورد زبان اهل قلم شود، کتابهای کتابفروشیاش را به کمترین هزینهای به کتابخوانان به عاریت میداد و با تکتک کسانی که به کتابفروشیاش سر میزدند چنان رفقای قدیمی رفتار میکرد. این مرد هفتاد سال در لابهلای کتابها نشست و هر گاه بیماری از پا میانداختش به آنی که اندک توانی در خویش مییافت به میان کتابها برمیگشت و همواره چشم امید در بهبود یافتن فرهنگ کشورش داشت. این مرد کسی بود که کتابی را که نخوانده و نفهمیده بوده باشد به دست دیگران نمیداد و از تعریفوتمجیدهای عاریتی اینوآن بهره برنمیداشت تا در جریان رسانهای روزگار باشد. زینالعابدین بلادی در نود و یکسالگی درگذشت و دور نیست که به فاصلهای کوتاه کتابفروشیاش نیز در پیاش برود. این مرد چنان با روابط بازاری حاکم بر دنیای فرهنگ بیگانه بود که هنوز هفتهای از مرگش نگذشته چنان مینماید که به تاریخ پیوسته باشد. کسانی مثل من بسیار خرسندیم که فرصت یافتهایم تا از محضرش بهره ببریم و هرگز نفراموشیم که اگر کسی کار فرهنگ میپردازد باید که فکر سود و شهرت از سر به در کند و بداند که این وادی خطرناک جایگاه خودسازی است نه خودپردازی، هرگز نفراموشیم که ادبیات و همهی صورتهای راستین هنر هیچ ربطی با «نیاز بازار» و «جذابیت» و فرافکنی شخصی و گاوبندی و رفیقبازی و دروغ گفتن به کتابخوان و خیانت ورزیدن در فرهنگ نمییابد و بدانیم که ادبیات نمایندهی فرهنگ است و بزرگترین خیانتکار کسی است که فرهنگ ملیاش را بفروشد و امید ببندیم که کتابفروشان جوانتر نیز راه این مرد بزرگ را در پیش بگیرند و به جای آنکه سخنان بیمایهی «اساتید» خودخواندهی ادبیاتنشناس را دنبال کنند و بستههای کاغذی بیارزش در دستان کسانی بگذارند که میخواهند «کتاب بخوانند»، بیاموزند، به پیش بروند و فرهنگ مملکتشان را به پیش ببرند، خود همهی کتابهایی را که به دست مخاطبان میدهند بخوانند و بشناسند و برگزینند و بدانند که مسئولیتی عظیم بر گرده دارند و هر گونه کوتاهی و سستی در این کار خیانت مستقیم در کار فرهنگ است و هر کوشش بیتزویر خدمتی بیمانند در این کار.
|